مقاله در مورد روز معلم
هر سال روز دوازدهم اردیبهشت ، مارا به یاد معلمانی می اندازد که در طول دوران تحصیلمان با آنان سرو کار داشته ایم . 12 اردیبهشت سالگرد شهادت معلمی والا مقام است،یعنی استاد شهید مرتضی مطهری . نام و یادش گرامی باد.
به بهانه ی روز معلم ،می خواهم یادی داشته باشم از چند معلم بسیار عزیز که از آنها چیزهای زیادی آموختم. یاد معلم کلاس اول ابتدایی ، سرکار خانم کوهی به خیر که اولین حروف الفبا را از او آموختم . همیشه در بین معلمان چندتن از آنها بیشتر در یادها می مانند. آقای یدالله منزوی یکی از این معلمانست. ایشان در دوران دبیرستان دبیر ادبیات ما بودند. آنقدر با علاقه و با دلسوزی تدریس می کردند که من به ادبیات علاقه مند شدم. هنوز هم پس از سالها اشعاری را که سر کلاس می خواندند و معنی می کردند و از لحاظ دستوری تجزیه و تحلیل می نمودند، به خاطر می آورم و باید اعتراف کنم که وقتی بعد از ده سال کاردر آموزش و پرورش، تصمیم گرفتم که در کنکور سراسری شرکت کنم ، و توانستم رتبه ی نسبتاً خوبی کسب کنم ، به خاطر درسهایی بود که در کلاسهای ایشان آموخته بودم. این معلم هرگز دانش آموزان را سرزنش نمی کرد ، کم کاری و وقت گذرانی در برنامه اش نبود، مطالعه و افزایش معلومات از خصوصیات بارز او بود. هر وقت به کتابخانه ی عمومی شهرمان می رفتیم ، او را سرگرم مطالعه می دیدیم او همیشه برای سؤالات ما جواب صحیح داشت. امیدوارم هر کجا که هستند، سالم و سرزنده باشند و خدای مهربان هم از ایشان راضی باشد.
معلم دیگری که می خواهم یادی از او بکنم، استاد ارجمندم سرکار خانم ربابه تقوی هستند. ایشان در دانشگاه اصفهان و در دانشکده ی علوم تربیتی، تدریس می کردند. رفتار ، گفتارو حتی نگاه ایشان برایم درس بود.فروتنی، ادب و نزاکت ایشان هرگز از یادم نمی رود. معلومات فراوانی داشتند و با دلسوزی و تعهد کار می کردند. وقتی به مدارس کودکان استثنایی منتقل شدم ، بیشتر به خاطر درسهایی که از ایشان آموخته بودم توانستم با این گروه از بچه ها کنار بیایم. یادش به خیر و خداوند حافظ و نگهدار او و خانواده اش باشد.
در مرکز تربیت معلم دختران شیرازهم استادان خوبی داشتم. خانمها میثمیان، امتیاز، بذرافشان ، تدین و رستگار که یادشان به خیر باد و آقای عطاالله مهاجرانی که درآن سالها جوان و دانشجوی فوق لیسانس تاریخ دانشگاه شیراز بودند . با این وجود از لحاظ دانش و معلومات از همه ی استادان ما برتر بودند و من اولین درسهای اسلامشناسی را از او آموختم و به واسطه ی ایشان با کتابهای استاد شهید مطهری آشنا شدم . آقایان دیگری هم بودند که در آن سالها در آستانه ی بازنشستگی بودند ، آقای رنجبران ، آقای آراد، آقای مجدی که هرکدام زنده هستند انشاالله سالم و سرزنده باشند و هرکدام نیستند، خداوند ایشان را بیامرزد و در بهشت رضوان در جوار اولیاالله قرار دهد.
برای همه ی معلمان دلسوز و متعهد و مؤمن ، آرزوی سلامتی و پیروزی دارم و یادآور می شوم که معلمی شغل نیست، عشق و علاقه و تعهد است و وای به حال کسی که بخواهد از این راه جیبش را پر سازد و به نوایی برسد. متأسفانه این روزها بسیاری از همکارانم را می بینم که با بازکردن مراکز آموزشی خصوصی ، ثروتی به هم زده اند و به سلک سرمایه داران پیوسته اند. معلمی که تا چندسال پیش در یک خانه ی اجاره ای سکونت داشت و اتومبیل از رده خارج زیر پایش بود و گاهی هم اصلاً ماشین نداشت ، امروزبه برکت مدرسه ی غیردولتی، علاوه بر اتومبیل گران قیمت و خانه ی شخصی ، تبلیغاتی می کند تا والدین به او اعتماد کنند و بچه هایشان را به مدرسه ی او بفرستند و او نیز با استخدام همکاران بازنشسته ای که تنها به دلیل مشکلات مالی مجدداً تن به کار می دهند و دادن حقوقی ناچیز به ایشان، آنها را استثمار می کند و کیسه اش را روز بروز انباشته تر می سازد. کسی هم نیست که از ایشان بپرسد از کجا آورده اید ؟ کیفیت کار این مراکز هم ، به طور صحیح مورد ارزیابی قرار نمی گیرد. دادن نمره های عالی به دانش آموزان ضعیف موجب گرمی بازار این مراکز می شود و به این ترتیب نظام آموزشی ما به آنجا می رود که نباید برود. من شخصی را می شناسم که با دایر کردن کلاسی در یکی از این آموزشگاهها، به بچه ها القا می کند که اگر در کلاس او حاضر شوند،حتماً در کنکور تیزهوشان پذیرفته خواهندشد و با دادن تستهای آزمون تیزهوشان از طرف او و حفظ کردنشان توسط بچه ها، بسیاری از بچه هایی که دارای بهره ی هوشی متوسطی هستند، لااقل در آزمون اولیه آن قبول می شوند تا والدینشان پیش دوست و آشنا عنوان کنند که بله بچه ی ما بسیار باهوش است ، حتی در کنکور اولیه قبول شد ، اما برای مرحله ی دوم( مثلاً) مریض شد و نتوانست راحت به سؤالات پاسخ بدهد و.... با این بهانه ها مرهمی بردلهای ریش والدینی گذاشته می شود که شاید به دلیل چشم و هم چشمی یا عقده های روانی، می خواهند فرزندانشان را برتر از بچه های مردم بدانند.
این روزها داشتن عنوان تیزهوش و فرزانه و نمونه و ممتاز و نابغه هم برای خیلیها شده یک آرزو و همین امر نیز بازار این قبیل مراکز را گرمتر می کند و مشتریان بیشتری را به سوی آنان می کشاند. امیدوارم وزارت آموزش و پرورش بر کیفیت کار کلیه مراکزآموزشی چه خصوصی و چه دولتی ، نظارت بیشتری داشته باشد تا بتوانیم به شعار تزکیه مقدم بر تعلیم است ، جامه ی عمل بپوشانیم و بچه هایمان در مدرسه واقعاً تربیت شوند و افرادی مؤمن و متعهد و مؤدب بار آیند. جای بسی تأسف است که هرروز ساعت یک بعدازظهر می بینم، وقتی دو منزل شخصی نسبتاً بزرگ که در جوار خانه ی ما به مدرسه ی راهنمایی و دبیرستان پسرانه تبدیل شده اند، تعطیل می شوند،دانش آموزانشان، رکیک ترین فحشها را به زبان می آورند و زشت ترین برخوردهای فیزیکی بین آنها رخ می دهد . عده ای نیز به خرید وفروش سی دی های مبتذل مشغول می شوند و در نهایت می شود آنچه نباید بشود.
در این میان بسیاری از معلمان نیز به دلایلی مثل مشکلات مالی ، به جای تقویت سطح علمی خود ، به شغل دوم رومی آورند و با کمال تأسف گاهی میبینیم معلمانی که سالها در سنگر تعلیم و تربیت فعالیت داشته اند، به مشاغلی مثل دلالی و مسافرکشی و فروشندگی و... مشغولند و آنقدر گرفتارند که فرصت ندارند برای تدریس روزانه ی خود، برنامه ریزی نمایند و اگر هم از آنها طرح درس خواسته شود، طرح درسی از همکارانی که مشغله ی کمتری داشته اند وتوانسته اند طرح درس بنویسند، می گیرند و کپی می کنند و در صورت لزوم به مدیر یا بازرس ، ارائه می نمایند و تدریسشان سرکلاس نیز جذابیت چندانی ندارد.
سخن به درازا کشید. من به عنوان یک ایرانی آرزو دارم فرزندان این آب و خاک ، افرادی خلاق ، فرهیخته و کارآمد باشند و وطنمان را از وابستگیهای فکری و فرهنگی و اقتصادی رهایی بخشند و این امر محقق نمی شود مگر با آموزش و پرورش صحیح، پویا و مناسب. به امید روزی که به تمام اهداف عالیه ی فرهنگی دست یابیم و بیش از پیش شاهد پیشرفتها و پیروزیهای فرزندان توانا ی میهنمان باشیم. انشا الله.
منبع :http://forum.freedownload.ir


:: برچسب‌ها: روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , روز , معلم , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : جمعه 18 ارديبهشت 1394
واقعه روز عاشورا

درباره روز عاشورا

در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید که در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى کند.

asho درباره روز عاشورا

آیا واقعه عاشورا، معلول تعارضات قومى و قبیله اى و نتیجه خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله در جنگ هاى بدر و احد و … بوده است؛ همان گونه که یزید در هنگام ورود اسیران، به این موضوع اشاره کرد؟ و یا انحراف از سنت ابوبکر و عمر – در زمان عثمان – باعث قیام امام حسین علیه السلام شد؟…

همچنین بخوانید: در روز عاشورا چه گذشت؟

در ریشه یابى حوادث واقعه عاشورا و تحلیل آن، نباید تنها به شعرى که یزید از قول شاعر بنى خندف – که در جاهلیت با خزرجیان درگیر بودند – خواند، استناد کرد؛ بلکه باید آن را در بستر تاریخى خود و با توجه به بررسى اهداف قیام، از زبان امام علیه السلام و نیز انگیزه هاى رویارویى یزید با آن تحلیل کرد.

در آغاز باید به این نکته توجه داشت که جنگ هاى میان پیامبر صلى الله علیه وآله و مشرکان قریش را به هیچ وجه نمى توان جنگ هاى قبیله اى به حساب آورد؛ زیرا هم پیامبر صلى الله علیه وآله و هم مردم مکه، هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند و در هیچ سند تاریخى – اعم از اشعار، گفته ها و نقل حوادث این جنگ ها – سخنى که از آن بوى قبیله گرى استشمام شود، شنیده نشده است.

این که از این جنگ ها، با عنوان خشونت پیامبر صلى الله علیه وآله یاد کنیم، به هیچ وجه از نظر تاریخى صحیح نیست؛ زیرا اگر تقابل مشرکان قریش با پیامبر صلى الله علیه وآله را در تاریخ بررسى کنیم، مشاهده مى کنیم که این قریشیان بودند که با قساوت تمام، در مقابل پیامبر صلى الله علیه وآله ایستادند و با شکنجه یاران آن حضرت و به شهادت رساندن شخصیت هایى همچون یاسر و سمیه و تحت فشار قرار دادن پیامبر صلى الله علیه وآله در شعب ابى طالب و نیز اقدام به قتل آن حضرت، خشونت را به بالاترین درجه خود رسانیدند.

کشته شدن تعدادى از بزرگان قریش و به ویژه خویشان نزدیک معاویه و یزید در جنگ هاى بدر و احد، طبق قوانین جنگ صورت گرفت؛ زیرا آنان به میدان آمده، مبارز طلبیدند و بالاخره مبارز مسلمانى همچون حضرت على علیه السلام یا باید بکشد و یا کشته شود و کشتن در جنگ، به هیچ عنوان، خشونت محسوب نمى شود.

علاوه بر این، اگر نگاهى به برخورد پیامبر صلى الله علیه وآله با قریشیان و به ویژه بنى امیه بیفکنیم، آن را سر تا سر عطوفت و مهربانى و گذشت و بزرگوارى مى بینیم تا آن جا که در هنگام فتح مکه، پیامبر صلى الله علیه وآله به شدت در مقابل سعد، صحابى بزرگوار خود که آن روز را روز جنگ و خشونت معرفى مى کرد، ایستادگى کرد و آن روز را به عنوان «یوم الرحمه؛ روز رحمت و عطوفت»، معرفى کرد و در هنگام فتح مکه، خانه ابوسفیان، دشمن دیرین خود را خانه امن معرفى کرد و به دنبال تسخیر مکه، همه مکیان را بخشید و آنها را «طلقا» یعنى آزاد شدگان نامید و پس از آن، در جنگى که قریشیان به همراه پیامبرصلى الله علیه وآله شرکت کرده بودند، براى آنان سهم بیشترى از غنایم قرار داد و سرانجام در سال هاى پایانى عمر خود، ابوسفیان را به عنوان عامل جمع آورى صدقات نجران برگزید.

پس از وفات پیامبر صلى الله علیه وآله نیز سخنى از تعارضات قومى نمى بینیم و این مسئله چنان کم رنگ است که ابوسفیان پس از ماجراى سقیفه، نزد حضرت على علیه السلام آمده و از این که ابوبکر – از قبیله ضعیف تمیم – حکومت را در دست گرفته، ابراز گلایه کرد و براى سرنگونى ابوبکر، به حضرت على علیه السلام پیشنهاد همکارى داد که البته مورد پذیرش حضرت علیه السلام قرار نگرفت.

اگر بخواهیم نمودى از این تعارضات را ببینیم، باید آن را در جنگ صفین مشاهده مى کردیم؛ در حالى که در این جنگ که میان على بن ابى طالب علیه السلام، قاتل خویشان معاویه و معاویه بن ابوسفیان روى داد، کوچک ترین اشاره اى به این تعارضات نشده است.

فشار یزید به امام حسین علیه السلام براى بیعت کردن نیز به هیچ وجه رنگ و بوى قبیله اى نداشت؛ زیرا که این فشار، همزمان از سوى یزید بر عبدالله بن زبیر (از طایفه بنى اسد) و عبدالله بن عمر (از قبیله بنى عدى) نیز وارد شد و بعدها ابن زبیر نیز قیام مسلحانه اى علیه یزید بر پا کرد.

همچنین در میان اهداف امام حسین علیه السلام از قیام در برابر یزید که در لابلاى سخنان آن حضرت علیه السلام یافت مى شود، هیچ اشاره اى به مسائل قبیله اى نشده است، امام حسین علیه السلام اهداف خود را از قیام، مسائلى همچون امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح دین پیامبر صلى الله علیه وآله، عمل به سیره پیامبر صلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام و سرانجام قیام در برابر فساد و تباهى مطرح مى کند.

همچنین در رجزهاى واقعه عاشورا که از سوى طرفین نبرد خوانده شده نیز هیچ اشاره اى به تعارضات قومى نشده است.

و به جز شعر یزید، در هیچ موردى پس از واقعه عاشورا، شعر یا سخنى که دلالت بر وجود تعارضات قومى در وقوع نبرد عاشورا را داشته باشد، مشاهده نشده است.

بنابراین، بسیار سخیفانه است که اهداف عالى نهضت عاشورا را که در کلمات امام حسین علیه السلام و نیز در گزارش هاى تاریخى بیان شده، نادیده گرفته، تنها آن را با امرى موهوم، همچون تعارضات قومى و قبیله اى تحلیل نماییم.

اما ساده لوحانه است که به دنبال ریشه یابى زمینه تاریخى قیام امام حسین علیه السلام در زمان عثمان باشیم؛ بلکه باید ریشه آن را در سقیفه جست وجو کنیم و این سخن ابن عباس را با جان و دل باور کنیم که گفت: «قتل الحسین یوم الاثنین؛ امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه کشته شد»؛ دوشنبه اى که پیامبر صلى الله علیه وآله وفات یافت و سقیفه تشکیل شد؛ زیرا که آن زمان، انحراف از سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله و دستورات آن حضرت صلى الله علیه وآله، همچون تمسک به قرآن و عترت (ثقلین) و سفارش به ولایت حضرت على علیه السلام هویدا گشت.

اگر براى شخص معاویه و نیز خاندان بنى امیه، نقش محورى در پدید آمدن حادثه عاشورا قائل باشیم، باید بدانیم که نقطه آغازین قدرت گرفتن اینان، نه در زمان عثمان، بلکه در زمان ابوبکر بود؛ زیرا پس از آن که چند روز بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه وآله، ابوسفیان از نجران بازگشت و جریانات سیاسى خلافت را مشاهده کرد، در صدد فتنه انگیزى علیه حکومت ابوبکر برآمد و در این راه، قصد استفاده ابزارى از حضرت على علیه السلام را داشت و آن حضرت علیه السلام دست رد بر سینه او زد؛ اما همین فعالیت کافى بود تا حکومت، پى به خطر ابوسفیان برده، براى همراهى او تدابیرى بیندیشد.

اولین تدبیر، بخشیدن سهم عظیمى از صدقات نجران به او بود و در دومین گام، فرزند او یزید را فرمانده سپاه بزرگ شام کردند؛ در حالى که اصحاب بزرگى همچون عمار، مقداد، سلمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص و … را در مدینه بیکار نگه داشته بودند. پس از در گذشت یزید، از سوى عمر، برادرش معاویه به فرماندهى سپاه شام منصوب شد و در حالى که عمر انواع سخت گیرى ها را نسبت به فرماندارانش اعمال مى کرد، از خطاهاى بزرگ او درمى گذشت و همین معاویه در زمان عمر موفق شد که در شام براى خود حکومتى شاهانه برپا کند و با توجیهاتى واهى، از خشم خلیفه در امان بماند.

بله، نمى توان انکار کرد که در زمان عثمان که بنى امیه بر همه ارکان حکومت مسلط شده بودند، معاویه نیز به صورت حاکمى مطلق درآمده بوده. با پیش آمدن ماجراى شورش مردم علیه عثمان، وى به این نتیجه رسید که در صورت کشته شدن عثمان، مى تواند بهترین بهره بردارى ها را از قتل او بکند؛ از این رو، در ارسال سپاه درخواستى از سوى عثمان، سهل انگارى کرد تا آن هنگام که عثمان کشته شد.

پس از قتل عثمان، معاویه به عنوان خون خواهى عثمان در مقابل حضرت على علیه السلام قرار گرفت و با او به جنگ پرداخت و پس از شهادت حضرت على علیه السلام، و پیروزى معاویه در مقابل امام حسن علیه السلام، او به صورت حاکم تمامى مسلمانان در آمد و حکومت خود را چنان تثبیت شده دید که بر خلاف سنت پیامبر صلى الله علیه وآله و همه خلفاى پیشین به فکر جانشین کردن فرزند فاسق، فاجر و بى تجربه خود (یزید) برآمد که او عامل قیام امام حسین علیه السلام گشت.

نباید از نظر دور داشت که اگر معاویه قبل از عثمان در شام ریشه ندوانیده بود و نمى توانست مشروعیت حکومت خود را از عمر کسب کند، به هیچ وجه نمى توانست در مقابل حضرت على علیه السلام قد علم کند؛ چنانچه دیگر افراد خاندان بنى امیه که از سوى عثمان به فرماندارى استان هاى مختلف گماشته شده بودند، نتوانستند در هنگام عزل به وسیله حضرت على علیه السلام، در مقابل وى مقاومت کنند.

 

منبع: جام جم



:: برچسب‌ها: واقعه , روز , عاشورا , واقعه , روز , عاشورا , واقعه , روز , عاشورا , عاشورا , قران , کربلا , کربلا , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : میلاد راجی
تاریخ : سه شنبه 2 دی 1393

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد